از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 9564
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 18
........... درباره خودم ...........
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
امینی

........... لوگوی خودم ...........
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
............. بایگانی.............
غزل های من

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • کلکین

  • نویسنده : امینی:: 87/4/31:: 7:31 صبح

    کلکین سبز خاطره را باز می کنم            تا آسمان چشم تو پرواز می کنم
    امشب غزل غزل به تو تقدیم می شوم    این شعر را به نام تو آغاز می کنم
    وقتی به تو و آل تو پیوند می خورم          از برکت وجود تو اعجاز می کنم
    ای علت نهائی ایجاد ممکنات!              عشق تو را به سینه پس انداز می کنم
    در اوج ناامیدی و غربت عزیز دل!           از راه دور عقده ی دل باز می کنم
    آهسته خواب می روم و در خیال خود     تا بارگاه سبز تو پرواز می کنم
    با احترام(امینی)


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ